شما مالک این فایلی که در حال فروش در پوشه است هستید؟ کلیک کنید

مقاله در مورد شادی

موضوع : تحقیق در مورد شادی

توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد

شاد زیستن   
يکسويه نگری به مسائل سياسی و اجتماعی در ميان ايرانيان و مهمتر از آن برخورد یک‌جانبه با احساسات شخصی و بيان و يا باور بخشی از آنها تنها شرايط زندگی فعلی آنها را مخدوش نمی‌کند بلکه قضاوت آيندگان درباره نسل گذشته خود را هم دچار سردرگمی می‌کند.
فرهنگ ايرانی با رنج و اندوه عجين شده است. دور ماندن از شادی که در باور مذهبی او نقش جدی دارد به چنان ارزش نهادينه شده‌ای بدل شده است که حتی در کسانی هم که خود را مذهبی نمی‌دانند دارای ارزش فراوان است.
فرهنگ سياسی ، اجتماعی ايران با ادعای روشنگری و مدرنيته در دهه‌های گذشته نه تنها تعديلی درفرهنگ رنج و اندوه ايجاد نکرد بلکه حتی گروه‌های غيرمذهبی هم به رونق اين فرهنگ افزودند. رنج بردن اگر در عرصه غيرمذهبی اجر اخروی به همراه ندارد اما به عنوان نشانه مقاومت و همدردی با ستم‌ديدگان دارای ارزش است. در اين فرهنگ هر چه رنگ و بوی شادی داشته باشد به ابتذال نزديک می‌شود. شادی به کسانی تعلق دارد که غم را نمی‌شناسند يعنی از رنج محرومان آگاهی ندارند.
در فرهنگ سياسی مبارزه برای زندگی بهتر با قربانی ، فدايی شدن و مردن همراه است. هر چند اهداف و انديشه‌های سياسی گروه‌های سياسی چپ با ايدئولوژی مذهبی هم‌خوانی ندارد اما عملکردآن در جاهايی به مذهب پهلو می‌زند. در انتخاب رنگ‌ها و نوع پوشش زيبائی نقشی ندارد. سرودهای انقلابی جای هر موسيقی ديگری را می‌گيرند. يک رنگی در نوع رفتار و پوشش زيبائی تنوع و سليقه‌های فردی گوناگون را دريغ می‌دارد.
غم و غصه و آه و ناله متداول در فرهنگ مذهبی در اينجا جای خود را به نوعی خشونت رفتاری می‌دهد که باز هم در آن جای شادی به عنوان عنصر زندگی بخش خالی است. در فرهنگ سياسی ، اجتماعی ايران اگر در حرف‌ها در جايی در زمان مبارزه سخنی از شادی و لذائذ زندگی هم به ميان می‌آيد، اما در نوشته‌ها يا اصلا ديده نمی‌شوند و يا حضوری کم‌رنگ دارند. آنچه بر جای می‌ماند می‌بايد تنها نشان رنج، مقاومت، ستم، فغان و در نهايت پيروزی وعده داده شده باشد. حتی در زمان پيروزی وعده شادی به وقتی داده می‌شود که همگان بتوانند در آن سهيم باشند. اين برخورد به خصوص در ميان گروه‌های چپ در قبل از انقلاب بسيار ديده می‌شد. شاعر وعده وصال و ديدار را به بعد از رهايی خلق می‌دهد. در نوشته‌های خاطرات زندان حتی در آنجا هم که زمان به ساليان دراز می‌رسد از شادی‌های کوچک هم خبری نيست حال آنکه می‌توان تصور کرد روان انسان برای ادامه بقا بی‌شک راه‌هائی را می‌يابد تا شرائط سخت را تاب آورد. در فرهنگ سياسی اجتماعی چپ شادی ، خنده و تمام آنچه که به زندگی رنگ و بوی ديگری می‌دهد حرام می‌شود بی‌آنکه اين عنوان برای آن به کار رود. گروه ايرانيانی که بدين گونه زندگی را آموخته‌اند به ناچار به مهاجرت تن می‌دهند.
نگاهی که در جستجوی شادی نيست تا آنرا بيابد در مهاجرت هم ادامه می‌يابد. مهاجر در رنج کامل بسر می‌برد. مهاجرت و رنج ناشی از آن او را از حرکت فعالی بازمی‌دارد. گوشه‌گير می‌شود. مدام برای خودش دل می‌سوزاند. تمام توان او برای تحرک و شادی زندگی در ميهن بر جای می‌ماند. کشف دنيای جديدی که هر چند به ناچار رودروی آن قرار گرفته جذابيت کافی ندارد با اينکه می‌تواند نشاطی را در او بر انگيزد.
در اينکه ايرانيان قبل از اينکه مهاجر باشند ، تبعيدی هستند شکی نيست. اينکه تبعيد آدم را از ريشه‌هايش جدا می‌کند. اينکه او به واقع هيچگاه در شرايط تازه نمی‌بالد. اينکه همه چيز به او تحميل شده است همه اينها عواملی هستند که بطور دائم بر زندگی او سايه می‌اندازند اما با وجود همه اينها سخت بتوان گفت که بيست سال بعد از مهاجرت هنوز درکشور تازه کاملا غريب مانده‌اند. اگر تبعيدی ايرانی در غربت نباليده است اما به نوعی بر جای مانده. اگر خود ريشه ندوانده نمی‌توان گفت که فرزندان او هم همين احساس را دارند.
مهاجرت ايرانيان سالهای درازی طول کشيده است. بديهی است که مهاجرت و برخورد با آن در کشورهای مختلف با توجه به انطباق پذيری مهاجر متفاوت است. اما يک امر عمومی در همه جا وجود دارد و آن اينکه مهاجر و يا تبعيدی در همه اين سالها زندگی کرده است. زندگی در همه ابعاد آن. برای بهتر زندگی کرده تلاش کرده. فرزندانش بزرگ شده‌اند. جوانان به ميانسالی رسيده‌اند و گروهی دوران پيری خود را سپری می‌کنند. اندوهگين شده است ، خنديده است ، احساس راحتی کرده ، عصبانی و بيمار شده ، دلتنگ بوده است و اما شادی را هم تجربه کرده است. او با همه اين احساسات متفاوت زندگی کرده. بنابراين وقتی می‌بايد درباره غربت سخنی گفت نبايد فراموش کرد که همه اينها با هم دوران تبعيد را تشکيل می‌دهند. آيندگان بايد بتوانند درباره زندگی تبعيديان و يا گروه مهاجرين ايرانی تصوير درستی در دست داشته باشند.
زندگی در تبعيد در کنار تمام مشکلات خاص آن، يک امکان است. امکان شناخت دنيائی که اگر همه دريچه‌های آن هم باز نباشد اما همواره روزنه‌ای است که می‌توان آنرا به روی يک دنيآی تازه گشود. اين دريچه خود به خود گشوده نمی‌شود ، گناه باز نبودن آنرا هم نبايد به تمامی به گردن ميزبان انداخت. اگر تمام احساسات و برخوردها بعد از گذشت حداقل دودهه از عمر مهاجرت همان باشد که در سالهای اول بوده است بايد دنبال اشکال در جای ديگری بجز صرف شرايط مهاجرت گشت. اگر در تمام سالها هيچ چيزی برای فرا گرفتن نيافته باشيم مشکل در سر سختی و تحول ناپذيری ماست.
هنر و ادبيات تبعيد اگر تنها به بيان دلتنگی برای وطن بسنده کند و زندگی مهاجر زندگی تباه‌شده‌ای تصوير شود در نشان دادن زندگی همه سويه گروه بزرگی از ايرانيان در دورانی طولانی ناتوان بوده است.
نسل دوم ايرانيان در مهاجرت دوران جوانی خود را می‌گذراند. اين نسل بايد امکان يابد که زندگی طبيعی و سالمی را داشته باشد. او بايد بتواند خود بدون داوری ديگران درباره شرايط زندگيش قضاوت کند. او تبعيدی مستقيم نيست. تعلق خاطرش به وطن دست اول نيست ، حسرتی هم از وطن به دل ندارد. اين نسل در مهاجرت می‌بالد. مشکلاتی که می‌تواند به عنوان يک خارجی در کشور تازه داشته باشد از نوع ديگری است. او نمی‌خواهد گذشته‌ای را در اينجا بازسازی کند می‌خواهد خودش را بسازد. اين نسل اگر بطور دائم با مقاومت خانواده برای سازش روبرو شود تنها کارش دشوار تر می‌شود. ايستادن ميان دو فرهنگ به اندازه کافی کار را برای او دشوار می‌کند. زندگی طبيعی خانواده‌ای که مهاجرت و يا تبعيد را پذيرفته است شرايط را برا ی او آسانتر می‌کند.
زندگی در تبعيد شايد شانسی باشد برای اينکه ما دوباره به خودمان نگاه کنيم. بايد ديد که چگونه می‌توان قدم کوتاهی برای فاصله گرفتن از فرهنگ همواره دردمند بودن برداشت.
نسل دوم مهاجر ايرانی بايد اين امکان را بيابد که از اين فرهنگ فاصله بگيرد. منظور آن قسمت از فرهنگی است که زندگی در ايران توان گريز از آن را نمی‌داد. نسل جوان مهاجر ايرانی می‌بايد شادی را بياموزد و در اين آموزش ما چيز زيادی برای آموختن به او نداريم.
ازجامعه شناسی شادی تا مدیریت شادی
از ديدگاه جامعه شناسي، شادي به چه معناست؟
- در ابتدا نكاتي را در مورد شادي و رابطه آن با حوزه جامعه شناسي بيان مي كنم. مبحث شادي در حوزه جامعه شناسي اوقات فراغت قرار مي گيرد. با توجه به اينكه شادي حالتي است كه در فرد بروز و ظهور مي يابد، روان شناسي اجتماعي نيز به آن مي پردازد.
در جامعه شناسي اوقات فراغت، مبحث جامعه شناسي شادي، به بررسي تأثير روابط اجتماع بر شادي و ارتباط متقابلي كه شادي در روابط اجتماعي، طبقات و گروه هاي سني مختلف مي گذارد، پرداخته مي شود. مثلاً اينكه آيا شادي زن و مرد با يكديگر متفاوت است يا بايد متفاوت باشد؟ شادي شهري و روستايي داريم؟
به نظر مي رسد كه در نوع شادي هاي شهري و روستايي تفاوت وجود دارد. (فولكلور ممكن است هنر روستايي باشد كه هنر اصيل تري است، اما شادي شهري ممكن است شادي توده وار و نوعي شادي شكل نگرفته باشد) حتي شادي مي تواند طبقاتي باشد؛ مثلاً شما انواعي از مراسمي داريد كه گروه هاي مختلف، آن را برگزار مي كنند. تحقيقات نشان مي دهد كه در گذشته اين قضيه بسيار رسم بوده و شادي ها بيشتر، طبقاتي بوده اند. فرض كنيد من عضو طبقه متوسط رو به بالا هستم يا من يك بورژوا هستم، بنابراين از شركت كردن در مراسم موسيقي كلاسيك شاد و سرخوش مي شوم تا از رفتن به تماشاي مسابقه فوتبال. در گذشته حتي گفته مي شد كه فوتبال متعلق به طبقه كارگر است ولي به نظر مي رسد با تغييراتي كه در جوامع جديد صورت گرفته است اين نوع روابط نيز تغيير كرده است. يعني افراد بر اساس جنسيت، طبقه، مكان جغرافيايي و... شادي نمي كنند. ما در جريان جهاني شدن قرار گرفته ايم و همه اين موارد از اين قضيه تاثير پذيرفته اند. از بعد سياستگذاري اجتماعي نيز اتفاقاً شادي مسئله بسيار مهمي است؛ چرا كه تعريف شادي و سياست خيلي به هم نزديك است. سياستگذاران اجتماعي و روشنفكراني كه به اين مسئله مي پردازند بين اين دو تفاوت قائلند اما به طور كلي شادي را نوعي احساس سعادت مي دانند؛ چيزي كه از آن طريق، انسان احساس لذت كرده و به منبع سعادت دست پيدا مي كند. به نظر مي رسد هر قدر ملتي شادتر باشد، احساس رفاه بيشتري دارد. اگر توجه كنيد، مي بينيد كه رفاه را مي توان براساس يك بعد ذهني نيز تعريف كرد. بعضي افراد معتقدند شادي ها مي توانند كنش هايي احساسي باشند؛ پس در اين صورت مي توان شادي را به ۲ نوع تقسيم كرد. ۱. شادي از نوع احساسي و ۲. شادي از نوع واكنش شناختي. بايد توجه داشت كه به خصوص شادي هاي جمعي، شادي هاي شناختي تري هستند چرا كه اگر چه بيشتر آنها ابداعي و ساختگي بوده اند، اما در طول مدت زمان بسياري باقي مانده اند. به نظر من شادي هاي جمعي، زندگي بخش تر هستند و به همين جهت شما مي توانيد در بعضي موارد، شادي هاي جمعي را در مقابل سوگواري هاي جمعي، غم هاي جمعي نيز قرار دهيد. سرخوشي اي كه يك مراسم شاد ملي و مذهبي به شما مي دهد، شايد همان سرخوشي را شما از طريق شركت در سوگواري هاي مذهبي نيز دريافت كنيد؛ يعني هر دو اين موارد، زندگي بخش هستند (برخلاف عقيده بعضي از افراد كه به نظر من، با فهمي دروني به جامعه و رسومات آن نمي پردازند). در بعضي از سمينارهاي خارجي به برگزاري مراسم مذهبي توسط زنان مسلمان (مثلاً برگزاري سفره هاي مذهبي، ختم ها و روضه خواني ها) اشاره شده و آنها را ناشي از حزن آلودبودن و غمگين بودن جامعه مي دانند در صورتي كه اتفاقاً آن اشكي كه به صورت جمعي در اين مراسم ريخته مي شود، زندگي بخش است و اين گونه افراد از اين طريق سعادت مي جويند و به دنبال كسب نوعي سعادت و رفاه هستند. شما ممكن است تمام نيازهاي اساسي و مادي را تهيه كنيد و بر اساس معيارهاي مرسوم بگوييد يك فرد، گروه يا جامعه در رفاه هستند، اما اگر شما افراد را از دسترسي به چيزهايي كه برايشان واجب است و نياز دارند- مثلاً ابراز شادي- بازداريد، خواهيد ديد كه اين جامعه حتي با داشتن خيلي از تسهيلات مادي در رفاه نيست. نمونه ملموس اين قضيه، اتحاد جماهير شوروي بود كه افراد به راحتي نمي توانستند مراسم ملي، مذهبي و سنتي خود را انجام دهند و بايد كاري را انجام مي دادند كه مثلاً حزب يا چارچوب ايدئولوژيك به آنها مي گفت. در نتيجه، اين جامعه علي رغم داشتن رفاه مادي، احساس رفاه نمي كند.

فهرست مطالب

عنوان:

شاد زیستن

ازجامعه شناسی شادی تا مدیریت شادی

روانشناسی شادی وسازندگی درآزادی وغم

منابع


برچسب ها: دانلود مقاله شادی خرید تحقیق در مورد شادی شاد زیستن روانشناسی شادی مدیریت شادی جامعه شناسی شادی

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروش فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید